«۷ روایت خصوصی» از زندگی سید موسی صدر تجدید چاپ شد
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۶۵۹۳۵
به گزارش خبر گزاری صدا و سیما ، کتاب «۷ روایت خصوصی» از زندگی سید موسی صدر مجموعه گفتوگویی با نزدیکان امام موسی صدر که به قلم حبیبه جعفریان روایت شده است به چاپ دهم رسید.
پری خانم (همسر امام)، صدری (صدرالدین صدر، فرزند ارشد امام)، حورا (دختر ارشد امام)، علی صدر (برادر امام)، خواهرها (طاهره، فاطمه، ربابه و زهرا صدر)، خواهر هشتم (فاطمه صدرعاملی، خواهرزاده امام) و ام غیاث (دوست خانوادگی) عناوین ۷ روایت این کتاب است که هر کدام از نگاه خود امام موسی صدر را توصیف کرده اند و بخشی از خاطرات خود را گفتهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بخشهایی از گفتوگوی نویسنده با آیتالله موسوی اردبیلی از دوستان و همدرسان امام موسی صدر نیز به عنوان مقدمه کتاب استفاده شده است.
آیتالله موسوی اردبیلی درباره ویژگیهای امام موسی صدر میگوید: «از امتیازات آقا موسی یکی هم این بود که خیلی خوشبرخورد بود. با غیر طلبه همانطور برخورد میکرد که با طلبه. در حالی که آن زمان بسیاری از روحانیها اصلاً غیر روحانی را قبول نداشتند. تنها معممین را جزو علما میدانستند. استاد دانشگاه را تحویل نمیگرفتند. در همان زمان تعداد رفقای غیر طلبهٔ آقا موسی بیش از رفقای طلبهاش بود. با دانشجوها، استادهای دانشگاه، شاعرها و نویسندهها بسیار رفیق بود. غیر از او هرکس بود و این کارها را میکرد، متهم میشد. لعن و طعن میشد.»
بخشهایی از روایتها
روایت پری خانم، همسر: «پری توی خانه بیشتر همان غذاهای ایرانی را میپخت. آقا موسی میگفت آن کم دردسرهایش را بپز. آنهایی که زود آماده میشوند و لازم نیست برای پختنش ۵ ساعت توی آشپزخانه ماند.
ماه رمضانها پیالههای فرنی ۳۰ تا ۴۰ تا سرتاسر روی میزی که توی آشپزخانه حازمیه داشتند، ردیف میشدند. فرنی زود آماده میشد و آقا موسی هم عاشقش بود. اگر همه سال به او فرنی میدادی، حرفی نداشت. حتی در نامههایی که آن اول ازدواجشان از نجف میداد هم ذکر فرنی بود …»
روایت صدری، فرزند ارشد: «به هم پریدنهای ما منظره عادی و هر روزه خانه بود که تو هیچ وقت به خاطرش تنبیهم نکردی، ولی اولین دفعهای که حورا را زدم، ۲۴ ساعت با من حرف نزدی، سر زنها غیرتی بودی، کسی نباید بهشان زور میگفت. وقتی من، حورا و حمید فرانسه بودیم، قدغن کرده بودی او ظرف بشورد یا جارو کند….»
روایت حورا، دختر ارشد: «وقتی تازه رفته بودم فرانسه و قرار بود تو بیایی، یادت هست چه کار عجیبی کردی؟ از من خواستی بیایم فرودگاه شارل دوگل دنبالت. من یک سال هم نشده بود که رفته بودم آنجا و فقط ۱۵ سالم بود. این درخواست غیرعادی را چنان به شکل عادی و بدیهی به زبان میآورد که خودت هم قوت قلب میگرفتی و دچار این سوءتفاهم میشدی که اصلاً چیز غریبی نیست. فکر کردم الان خودت هم، چون دل نگران این هستی که من تنها بلند شوم بیایم فرودگاه، سفارشهایی میکنی یا اظهار دلواپسیهایی، اما لحنت و کلماتت چنان عادی بود که من هم ترسم را به روی خودم نیاوردم. مسیرهای مترو را پیدا کردم راه دور بود خیلی پرس و جو کردم و خودم را به فرودگاه رساندم و مزه این ماجراجویی و حس توانایی که بهم داد هنوز زیر دندانم هست.»
روایت ملیحه، کوچکترین فرزند: «روزی که بابا دیگر نیامد، من تازه ۷ ساله شده بودم. تنها تصویرهایی که از او دارم، مردی است که مرا روی پایش گذاشته و غذا توی دهانم میگذارد؛ و تصویر خودم یادم هست که دارم راه میروم و بابا صورتش را پشتش قایم میکند و من گریه میکنم، چون فکر میکنم بابا گم شده. این تنها چیزهایی است که خودم از بابا یادم هست. بقیه قصههایی است که درباره او میشنوم و برق چشمهای مردم، وقتی مرا میشناسند …»
چاپ دهم کتاب «۷ روایت خصوصی» کاری از انتشارات مؤسسه امام موسی صدر روانه بازار نشر شده است.
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: امام موسی صدر آقا موسی ۷ روایت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۶۵۹۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شعر «موسی عصمتی» در فضای مجازی ۱۰ میلیون بازدیدکننده داشت
محمود اکرامی فر در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری صداوسیما درباره برنامه «سرزمین شعر» که از شبکه چهارم سیما پخش شد، گفت: این برنامه شعر را به یک گفتمان عمومی و از یک گزاره محفلی به یک گزاره عمومی تبدیل کرد، به طوریکه شعر را در جامعه رواج داد و توانست دوباره به زندگی عمومی، گفتگوها و ارتباطات کلامی مردم برگرداند.
وی افزود: موسی عصمتی یکی از شاعرانی بود که بخاطر جاذبه رسانهای و شعر خوبش از او استفاده کردم و در گروه من قرار داشت. اشعار او را در صفحه مجازی ام منتشر کردم و بازخوردهای زیادی از آن گرفتم.
این شاعر و داور برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» گفت: بیش از صد هزار نفر از این صفحه من بازدید کردند و شعر این شاعر حدود ۱۰ میلیون نفر بازدیدکننده داشت. خیلیها برای ما نوشتند که با این شعر زندگی کردند و حتی به گریه افتادند. میتوانم بگویم سرزمین شعر برنامه خوبی بود و میتواند بهتر هم شود.
برنامه «سرزمین شعر» در ادامه هجدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر از ۲۶ اسفند پارسال در قالب مسابقه شعر به روی آنتن شبکه چهارم سیما رفت و فرصتی شد برای شنیدن اشعار جشنواره و انتخاب شاعران برتر بود. در قسمت اول این برنامه غزلی از موسی عصمتی درباره پدر و کارگران معدنعلاوه بر اینکه حضار برنامه را تحت تاثیر قرار داد، با اقبال عمومی هم همراه شد.
(پدر)
پدرم را خدا بیامرزد، مردِ سنگ و زغال و آهن بود
سالهای دراز عمرش را، کارگر بود، اهل معدن بود
از میان زغال ها در کوه، عصرها رو سفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره، او که خود قله ای فروتن بود
پا به پای زغال ها میسوخت! سرخ می شد، دوباره کُک میشد
کورهای بود شعلهور در خود،کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش، یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود
از دل کوه های پابرجا، از درون مخوف تونل ها
هفت خوان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود
پدرم مثل واگنی خسته، از سرازیر ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود
مردِ دشت و پرنده و باران، مردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود